شیرین زبونی های ترنم

ترنم کوچولو و شیطون میطون ما در حال شیرین زبونی و گفتار دو کلمه ای است مثلا صبح ها به زور دستشو می ذاره زیر سر من و می گه مامان پاشو پاشو...

من هم می فهمم که گرسنشه و چیزی برای خوردن می خواد تازه به چشم باز کردن من هم راضی نمی شه و وقتی چشمامو باز میکنم میگه :بیریم.....: یعنی پاشو بریم آشپز خانه، اونجا هم که اول میگه: جیش اخام یعنی شیر می خوام بعدشم باید هانی اسپک یا ذرت بوداده یا برنج بوداده از اونایی که تو کابینت هست بهش بدیم.....

بعد از اون دست منو می گیره و میبره تو اتاقش تا بهش اسباب بازی بدم اول اشاره می کنه به برق و می گه برخ.... حتما هم باید برق اتاقش روشن بشه وگرنه نمی شه بعد اشاره به در کمدش و خلاصه اسباب بازیهایی که می خوادش رو می یاره بیرون...البته اینارو تازه توی کمدش گذاشتم چون هرروز همه اینها پخش زمین بود و خونه قیامتی به پا می شد..

یه کمی که با اسباب بازیها بازی کرد خسته می شه و یاد بازی و دردر می افته و شروع می کنه به داد زدن اسم پدر بزرگش....

باباجی ایخام.....دردر ایخام.....تاب تاب بازی.....سلسله......باباجی اومد....

تلفن هم که زنگ می خوره میدوا گوشی رو بر می داره و میگه بللللللله الللللللللللو

خلاصه در بیان همه کلمات تقریبا می تونه دیگه منظوره خودش رو بیان کنه.....

تو پارک که می ریم همه بچه ها از کوچیک و بزرگ رو نی نی خطاب می کنه به غیر از اونهایی که اسمشونو می دونه و به اونا میگه نی نی بولو بولو یعنی نی نی برو.................

وقتی بهش می گم مامانو چند تا دوست داری می گه ده تا..........

الان واقعا حس می کنم که اون یه فرشته آسمونی شیرین و دوست داشتنی تو زندگی ماست.....