، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ترنم مهربانی

روانشناسی کودک

1390/10/3 16:35
نویسنده : فاطمه
136 بازدید
اشتراک گذاری

رشد خود انگاره

مفهوم خود


خود انگاره یک جنبه مهم و شاید مهمترین جنبه شخصیت یک فرد است. برای این که خودانگاره با مفهوم فردیت شخص، متمایز از دیگران و با مجموعه ویژگیهای منحصر به فرد شخص سروکار دارد. مفهوم خود شامل آگاهی به زنده بودن، آگاهی از تفکر، استدلال و انجام اعمال خاص و اعتقاد به آگاهی درباره خود فرد بیش از آنچه ممکن است در خصوص دیگران بداند، است. خود انگاره مردم نمایانگر توصیف آنان از خودشان است، یعنی، آن چیزی که می خواهند باشند.

آگاهی شخصی


با توجه به این که آگاهی شخصی یک مفهوم است و مفهوم چیزی است که در ذهن فرد وجود دارد، خودانگاره آگاهی شخصی است، شناختی است که دیگران مستقیماً بدان دسترسی ندارند. این امر برای آنهایی که می خواهند خودانگاره را مطالعه کنند، مشکلاتی به وجود می آورد. چون آنها نمی توانند با مشاهده آنچه آدمی انجام می دهد یا می گوید، نتایجی را درباره خودانگاره انسان استنتاج کنند. زمانی که دوره کودکی را مطالعه می کنیم، منشأ و سرچشمه خودانگاره مطرح می شود و در این موقع است که در این زمینه مشکلات آشکار می شود. برای این که هنوز زبان کودک


1- self- concept
2- moral judgment
3- life span

212


برای کمک به این هدف به طور کامل رشد نکرده است.

خود آگاهی


نخستین گام در رشد خودانگاره، درک این موضوع است که انسان موجود مجزا و منحصر به فرد است که کاملاً با افراد دیگر متفاوت است. افتراق بین خود و غیر خود، از زمانی که کودک سه ماهه است آغاز می شود و البته باید اشاره کنیم که جدایی کودک از مادر با به دنیا آمدنش انجام می شود. سپس کودک در می یابد که در هر حال من، من هستم و مادرم، مادرم است. یعنی، آگاهی یافتن از خویشتن. به نظر می رسد کودک در سنین بین دوازده تا هجده ماهگی به چنین خودآگاهی " 1 ".می رسد. و ما این امر را از طریق نتایج حاصل از مطالعات به اصطلاح آیینه ای در می یابیم.

مطالعات آیینه ای


در مورد خود آگاهی کودکان " 2 ".، پژوهشگران از یک وسیله بسیار ساده، یعنی، قرار دادن کودکان در مقابل آیینه و نظاره و مطالعه رفتار آنان استفاده می کنند. علاقه کودکان به واکنشهای خود نسبتاً زود آشکار می شود. اما نشانه هایی که کودکان به وسیله آنها خودشان را می شناسند، پس از پانزده ماهگی ظاهر می شود، یعنی، زمانی که آنها با رفتارهای علامتی هدایت شده درگیر می شوند.برای توضیح رفتار علامتی هدایت شده، اجازه بدهید فرض کنیم آزماینده می خواهد بداند، آیا پسر بچه هجده ماهه ای دارای چنین آگاهی است یا نه؟ آزماینده به طور پنهانی لکه ای از لاک ناخن را بر روی بینی پسر بچه می گذارد و سپس او را در مقابل آیینه قرار می دهد. آزماینده با دیدن عکس العمل کودک به خود آگاهی او پی می برد، یعنی، اگر پسر بچه به لکه روی بینی اش اشاره کند، آزماینده استنباط می کند که کودک دارای خود آگاهی است، زیرا باید دریافته باشد که در واقع تصویر در آیینه خود اوست و لکه و نشانه، نه به چهره تصویر بلکه بر بینی خود او قرار گرفته است.

تفاوتهای فردی


مطالعات مربوط به رفتار علامتی هدایت شده و خود آگاهی استنتاج شده از آن نشان داده اند که در کمیت و کیفیت خصوصیاتی که این تواناییها از آن ناشی می شوند، تفاوتهای فردی وجود دارد. در هر


1- self- awareness
2- مطالعات آیینه ای mirror studies

213


حال، کسی تا به حال کودکی را ندیده است که پیش از سن پانزده ماهگی، رفتار علامتی هدایت شده را نشان بدهد و حتی در این سن خود بازشناسی یا خود تشخیصی " 1 ". تنها در 25 درصد کودکان مورد مطالعه دیده شده است.

تغییرات مربوط به سن


تشخیص خود در آیینه و دانستن این که لکه روی بینی، در آیینه بیانگر این است که شخص نشانی بر بینی دارد، مستلزم فعالیت فرآیندهای شناختی همچون ادراک، حافظه و استدلال است. پسر بچه مثال فوق، بایستی با آیینه تجارب قبلی داشته باشد تا بداند چهره اش چگونه به نظر می رسد. برای لمس علامت و لکه ناخن روی بینی اش، او باید دوباره تصویر چهره اش را به خاطر بیاورد، و با آنچه قبلاً در ذهن داشته است مقایسه کند و دریابد تفاوت میان آنچه قبلاً در خاطرش بوده و آنچه اکنون می بیند، چیست؟ این قابل توجه است که کودکان هجده ماهه قادر به انجام همه این اعمال هستند.

دوام شیء


می دانیم که تفاوتهای فردی، هم در کمیّت و هم در کیفیت هر کدام از اعمالی چون ادراک، حافظه و رشد استدلال وجود دارد. بنابراین، تعجبی ندارد که تحقیقات نشان داده اند که ارتباط مثبتی بین تنوع مقیاسهای شناخت و خود تشخیصی وجود دارد. یکی از روشهای مطالعه این ارتباط، آزمودن این است که آیا کودک می داند که یک شی، حتی اگر خارج از دید او باشد، نیز وجود دارد؟ این امر را دوام شی می نامند.
برای آزمودن دوام شی، آزمایشگر یک اسباب بازی را به کودک نشان می دهد و سپس آن را با یک پارچه یا بالش می پوشاند. اگر کودک آن را بیابد، گفته می شود که کودک به مرحله رشد دوام شیء " 2 ".رسیده است. تحقیقات نشان داده اند که همبستگی نسبتاً زیادی بین دوام شی و خود تشخیصی که هر دو به تدریج و موازی هم رشد می کنند، وجود دارد.

متغیرهایی که خودآگاهی را تحت تاثیر قرار می دهند


رشد خود آگاهی که از خود تشخیصی استنتاج می شود، در برخی از کودکان سریعتر و در برخی


1- self- recognition
2- object permanence

214


دیگر کندتر است. عوامل و متغیرهایی که در این تفاوتهای فردی مؤثرند، کدام اند؟ برخی از این عوامل به علت وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده، سطح تحصیلات مادر، نوع جنسیت و ترتیب تولد فرد و تعداد کودکان دیگر خانواده بستگی دارد. همه این متغیرها از نظر آماری و جمعیتی مورد بررسی قرار گرفته، ولی هیچ کدام ارتباطی با آغاز خود تشخیصی نداشته اند. در هر صورت، نمونه هایی از مادر و کودک بوده که بیان کننده ارتباط رشد خود تشخیصی و همچنین خود آگاهی اند. این همان رفتار دلبستگی " 1 ". است.

رفتار دلبستگی


قبل از آن که رابطه بین خود تشخیصی و رفتار دلبستگی را بررسی کنیم، باید ببینیم رفتار دلبستگی چیست؟ و چگونه می توان آن را اندازه گیری کرد؟ حدود دو یا سه ماه بعد از تولد، در کودک قوه تشخیص افراد از هم از جمله تشخیص پدر از مادر و غریبه از اعضای خانواده شکل می گیرد. همچنین در این سن کودک می تواند پرستار و/یا مراقب " 2 ". یا مادر را به طور معمول ترجیح دهد. اندکی بعد، معمولاً در نیمه دوم سال اول زندگی، کودک شروع به سازماندهی یک سلسله رفتارهای موجود به شکل رشته ای از اعمال می کند که متوجه والدین یا پرستار و/یا مراقب ویژه اش است. این رفتارها، شامل خندیدن، نگاه کردن، تعقیب بصری و صدا در آوردن است. کمی بعد بغل شدن و تعقیب والدین به این سلسله رفتارها افزوده می شود. با این اعمال، کودک می کوشد تا نزدیکی جسمانی یا ارتباط و تماس روانی با والدین، پرستار و/یا با مراقب برقرار و حفظ کند. تمامی این رفتارها، رفتارهای دلبستگی یا به اصطلاح دلبستگی کوتاه مدت نامیده می شود.

ارتباط متقابل


دلبستگی یک رابطه دو سویه است " 3 ".، رابطه متقابل بین شخص مراقبت کننده و کودک. رفتارهایی چون خندیدن، زمزمه کردن و نگاه کردن، برای کودک نسبتاً خوب است، مشروط بر این که کسی باشد که به این خنده ها، زمزمه کردن ها پاسخ بدهد. تمامی این حرکتها در کودک جهت ایجاد پایه ای محکم برای کشف پیرامون خود به کار گرفته می شود. از این دیدگاه، دلبستگی یک خصلت منحصر به فرد در کودک نیست؛ بلکه یک صفتی است که بر کنش متقابل بین دو نفر حکم فرماست. به منظور ارزیابی


1- attachment
2- care giver
3- ارتباط متقابل reciprocal relationship

215


و تعیین کیفیت دلبستگی، ماری اینس ورث " 1 ". و همکارانش روشی را ابداع کردند که موقعیت نا آشنا یا غریب نامیده می شود (اینس ورث، بیهر " 2 ". ، واترز " 3 ". ، و وال " 4 ". ، 1978).

موقعیت ناآشنا


موقعیت ناآشنا " 5 ".از این جهت نامیده می شود که برای کودک ناآشناست. کودکی که واکنشهایش، به این موقعیت بیگانه بر اساس یکسری پیش آمادگیهای استاندارد شده مورد بررسی قرار می گیرد، مثلا، اتاقی شامل تعدادی اسباب بازی مناسب سن کودک و تعدادی مجله برای مادر است، درنظر گرفته می شود، و مادر و کودک را در چنین اتاقی قرار می دهند. سپس زن ناآشنایی وارد اتاق می شود و سعی می کند با کودک رابطه برقرار کند. در همین اثنا مادر به آرامی اتاق را ترک می کند. بنابراین، کودک با این غریبه در اتاق تنها می ماند. بعد از سه دقیقه مادر بر می گردد و غریبه از اتاق خارج می شود. بنابراین، مادر و کودک مجدداً تنها می شوند. سپس مادر تلاش می کند، کودک را با یکی از اسباب بازیها مشغول سازد. اگر کودک به راحتی مشغول بازی شود، مادر بلند شده و با خداحافظی اتاق را ترک می کند. کودک بار دیگر تنها می ماند. بعد از سه دقیقه غریبه دوباره بر می گردد. با وجود این که کودک به تنهایی مشغول بازی است، غریبه سعی می کند با او رابطه برقرار کند. مجدداً بعد از سه دقیقه مادر و غریبه جایشان را با یکدیگر عوض می کنند. مادر، کودک را به مدت سه دقیقه در آغوش گرفته و نوازش می کند. تمام این وقایع از پشت یک آیینه یک طرفه دیده می شود وتمام حرکتها، حالتها، نگاهها، گریه ها، خندیدنها و صداهای کودک را ضبط می کنند. اگر کودک در طی هر کدام از این دوره های غیبت مادر، سرگردان و ناراحت شود، بلافاصله جریان آزمایش را خاتمه می دهند.

سه نوع دلبستگی


عکس العملهای کودکان به هنگام ورود و خروج مادر به اتاق و عدم حضور مادر و افراد بیگانه، حالتهای گوناگون از بیگانگی را نشان می دهد که مرکز اصلی توجه است. اینس ورث و دستیارانش بر اساس همین عکس العملها، سه نوع دلبستگی به نامهای، دلبستگی ایمنی " 6 ". ، دلبستگی مقاومتی " 7 ". و دلبستگی اجتنابی " 8 ". را مشخص می کنند.
مرحله ــ شرکت کننده ها ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رویدادها ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مدت
1 ـــــــــ مادر، کودک، آزمایشگر ـــــــ مادر و کودک به اتاق آزمایشگاه برده می شوند، و دستورها و آموزش لازم داده می شود. آزمایشگر اتاق را ترک می کند. ــــــــــــ 30 ثانیه
2 ـــــــــ مادر، کودک، ــــــــــــــــــــــــ مادر نشسته و مجله می خواند، کودک اتاق را وارسی می کند. اگر کودک در عرض دو دقیقه نتواند اسباب بازیها را پیدا کند، مادر اسباب بازیها را به او نشان می دهد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 دقیقه
3 ــــــــ غریبه، مادر، کودک ـــــــــــــــ خانمی وارد اتاق می شود به طوری که کودک متوجه نشود و به مدت یک دقیقه در صندلی می نشیند. این خانم سپس به مدت یک دقیقه با مادر کودک صحبت می کند و بعد سعی می کند به مدت یک دقیقه با کودک رابطه برقرار کند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 دقیقه*
4 ــــــــ غریبه، کودک ـــــــــــــــــــــــــ خانم غریبه رابطه اش را با کودک کم می کند. اگر کودک شروع به بازی کند، او به آرامی روی صندلی می نشیند. اما اگر کودک ناآرامی بکند، خانم غریبه سعی می کند او را آرام کند و جلسه پایان می یابد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 دقیقه
5 ــــــــ مادر، کودک ـــــــــــــــــــــــــــ مادر وارد اتاق می شود و غریبه اتاق را ترک می کند. مادر سعی می کند توجه کودک را به اسباب بازیها جلب کند. موقعی که به نظر می رسد کودک آرام گرفته، مادر برمی خیزد و با خداحافظی اتاق را ترک می کند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 دقیقه یا بیشتر
6 ــــــــ کودک ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همانند همه مراحل، کودک از پشت یک آیننه یک طرف مورد مشاهده قرار می گیرد. اگر کودک بی جهت مضطرب شود به جلسه خاتمه می دهند ــ 3دقیقه
7 ــــــــ غریبه، کودک ـــــــــــــــــــــــــ غریبه دوباره به کودک ملحق می شود؛ تعامل جدیدی بر حسب رفتار کودک طرح ریزی می شود؛ یعنی اگر کودک منزوی و گوشه گیر شود، غریبه آرام در جای خود می نشیند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 دقیقه*
8 ـــــــــ مادر، کودک ـــــــــــــــــــــــــ مادر وارد اتاق می شود. سلام می کند و کودک خود را در آغوش می گیرد؛ در همین حین غریبه سریعاً تاق را ترک می کند. مادر به طور طبیعی با کودکش تا پایان مرحله رابطه برقرا می کند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 دقیقه
* اگر کودک بی جهت مضطرب شود، مدت باید کمتر از این باشد
جدول 1-8:مراحل موقعیت نا آشنا


1- Mary Ainsworth
2- Behar
3- Waters
4- Wall
5- strange situation
6- secure attachment
7- resistant attachment
8- avoidant attachment

216


ما هر کدام از این دلبستگیها را توضیح می دهیم. ولی باید به خاطر داشته باشید که در این مبحث اشاره ای به کودک نخواهد شد؛ بلکه در رابطه با چگونگی عمل متقابل بین مادر و کودک بحث خواهد شد.

دلبستگی ایمنی


به هنگام پیش آمدن اولین موقعیت ناآشنا، در مدتی که مادر و کودک در اتاق تنها هستند و قبل از ورود شخص بیگانه، کودکانی که رفتارشان انعکاسی از دلبستگی ایمنی است، از مادر به عنوان پایگاه اصلی در جهت کشف محیط اطراف خود استفاده می کنند. وقتی بیگانه وارد می شود، ممکن است به طرف مادرشان بروند؛ گویی در صدد جستجوی محیطی امن در جوار مادر خود هستند. به هنگام جدایی از مادر، حس کنجکاوی در محیط اطراف کاهش یافته و احتمالاً تشویش و اضطراب جای آن را خواهد گرفت و به دنبال آن، می توان افزایش رفتارهای دلبستگی از قبیل گریه کردن، چسبیدن به مادر، سرو صدا کردن و نگاه کردن به اطراف را مشاهده کرد. همین کودک در موقعی که مادر در اتاق حضور دارد، در صدد بر می آید تا با مادر ارتباط برقرار کرده و/یا در پیش مادر باشد و در نهایت حالت تعامل با او داشته باشد. با یک بار تماس و ارتباط با مادر به سرعت حالت کودک از تشویش و اضطرابی که حین جدایی پیش آمده بود، بهبود یافته و احساسهای منفی، چون عصبانیت از خود بروز نخواهد داد.

دلبستگی مقاومتی


در این نوع دلبستگی، کودک علائمی از تشویش و اضطراب حتی به هنگامی که در کنار مادرش است و قبل از اولین جدایی، از خود نشان می دهد. این قبیل کودکان در اثر جدایی، شدیداً دچار اضطراب شده و اغلب به هنگام پیوستن به والدین آرام می شوند. اگر چه این کودکان در صدد نزدیک شدن به مادر به هنگامی که وارد اتاق می شود برمی آیند، امّا حتی در برخورد اولیه عکس العمل نشان داده و مقاومت می کنند. این کودکان برای فرونشاندن عصبانیتشان، رفتارهای گستاخانه از خود نشان می دهند، مثلا لگد می زنند، خود را روی زمین می اندازند، و اسباب بازیهایشان را پرت می کنند.

218

دلبستگی اجتنابی


برخلاف کودکان دو گروه دیگر، کودکان در دلبستگی اجتنابی به ندرت در طی مرحله جدایی یا مرحله نزدیکی گریه می کنند. مخصوصاً آنچه بین این گروه ها تفاوت ایجاد می کند، این است که کودکان این گروه زمانی که مادرشان مجدداً وارد اتاق می شود به طور فعال از آنها دوری می کنند، یعنی، کودکان مادرشان را نادیده گرفته و به جای دیگری نگاه می کنند، و حتی به هنگامی که مادر قصد دارد با آنها تماس برقرار کند، کودکان به آنها پشت می کنند. گاه گاهی این کودکان ممکن است پاسخهای نامربوطی هم تحویل دهند، و بدین ترتیب کودکان در فعالیتهای اکتشافی خود دوباره دچار شکست خواهند شد. بعد از مرحله دوم جدایی، زمانی که مادر به کودک می پیوندد، کودک همان حالت دوری حتی شاید شدیدتر را از خود نشان می دهد.

استواری در طول زمان


اثرات الگوی رفتارهای دلبستگی که توسط تک تک کودکان، در موقعیتهای ناآشنا به هنگام یکسالگی آشکار شده بود، زمانی که به سن پنج سالگی رسیدند و در حالی که از معلمانشان خواسته شد که رفتارهای کودکان را مورد ارزیابی قرار دهند، در شخصیت آنها آشکار گردید. آنهایی که در گروه اول، یعنی، دلبستگی ایمنی طبقه بندی شده بودند، حالا به عنوان کودکانی خودمختار، مشتاق، کاردان، جدی و متکی به خود توصیف شدند و قادر بودند به طور مناسب و مطلوب برتکانشها، آرزوها و امیال خود کنترل داشته باشند. در مقابل، آنهایی که به گروه دلبستگی مقاومتی و اجتنابی تعلق داشتند(گروه دلبستگی غیرایمنی)، در مورد کنترل و مهار خود، دچار مشکل می شدند. کودکان مربوط به گروه اجتنابی، به عنوان کودکانی که در کنترل تکانشهای خود موفق بودند، معرفی شدند. به طوری که آنها سرسخت، با اراده و مصمم بودند. در صورتی که کودکانی که مربوط به گروه مقاومتی بوده از کنترل نفس کمتری برخوردار بودند. به طوری که گرایش به عمل به صورت تکانش و ناتوانی در به تاخیر انداختن خوشی و رضایت داشتند.
ما این بحث را شروع کردیم، چون از ما سوال شده بود که این فازهای مهم در رشد کنش متقابل انسان، چگونه و چطور به رشد خودشناسی ربط پیدا می کند. حالا می توانیم به موضوع خودشناسی بپردازیم.

دلبستگی و خودشناسی


در کودکان از نقطه نظر درک از خود، بایستی فرض را بر این گذاشت که پیدایش اولیه خودشناسی

219


یک نشانه مثبت تلقی می شود. به علاوه، چون به نظر می رسد دلبستگی ایمنی نسبت به دو نوع دلبستگی دیگر مثبت ترین حالت باشد، انتظار می رود که کودکان این گروه زودتر از کودکان گروه مقاومتی یا اجتنابی به خودشناسی برسند.

یک یافته ی غیرمنتظره


با وجود دلایل گفته شده، شگفت انگیز است که بدانیم که این فرضیه در یک مطالعه طولی و گسترده آزمایش شد(لوئیس " 1 ". ، بروکس " 2 ". ،گان " 3 ". ، و جاسکیر " 4 ". ،1985)، معلوم شد که عکس این فرضیه هم درست است. کودکان گروه دلبستگی غیرایمنی(مقاومتی و اجتنابی) نسبت به کودکان گروه دلبستگی ایمنی، رفتارهای خودشناسی مناسبتری در سنین پایینتر از خود بروز داده اند. نه بدین خاطر که دلبستگی ایمنی با تأخیر همراه باشد، بلکه دلبستگی غیرایمنی زودتر به وجود آمده است. برای درک این یافته شگفت آور باید به خاطر داشت، خودشناسی که با مطالعات آیینه ای آشکار شده برای ارزیابی خود آگاهی مورد استفاده واقع شده است. بنابراین، خودشناسی اولیه می تواند با خود آگاهی اولیه هم ارز شود. چرا کودکانی که دلبستگی غیرایمنی دارند، خیلی زودتر از کودکانی که دلبستگی ایمنی دارند، خود آگاهی از خود نشان می دهند؟

یک توضیح احتمالی


به خاطر آورید کودکانی که در زمره کودکان دلبستگی اجتنابی بودند، در شرایط ناآشنا چگونه رفتار می کردند. این کودکان در حین غیبت مادرشان به ندرت گریه می کردند. حتی وقتی که مادر از آنها جدا می شد و/یا در زمانی که مادر وارد اتاق می شد، به محض دیدار مجدد با مادرشان، این کودکان فعالانه از او دوری می کردند و وجود مادر را نادیده می گرفتند. و وقتی مادرشان سعی می کرد با آنها تماس برقرار کند، از او روی بر می گرداندند. این موضوع نشان می دهد که کودک قصد دارد نشان دهد که اعتماد به نفس دارد و گویی با رفتارش می گوید:"اهمیت ندارد، من به وجود تو نیازی ندارم من نمی توانم به شما متکی باشم من می توانم ازخودم مواظبت کنم."
دلبستگی برای کودک یک پایه امنیتی و حفاظتی به وجود می آورد که با آن به کاوش محیط


1- Lewis
2- Brooks
3- Gunn
4- Jaskir

220


می پردازد و وقتی خطری آنها را تهدید می کند به آن پناه می برند. وقتی آن پایه قوی و قابل اتکا نباشد، همان طور که در مورد کودکان با دلبستگی غیرایمنی وجود دارد، کودک کاوشگر باید نسبت به خطرات، اتکای به نفس و هشیاری داشته باشد. بنابراین، خودشناسی اولیه ممکن است بازتابی از نیاز کودکان با دلبستگی غیرایمنی به اتکای کمتر به مادرشان و اتکای بیشتر به خودشان باشد، و این که باید هوشیار و محتاط باشند و به میل خود رفتار کنند و متکی به خودشان باشند.
اگر این مورد وجود داشت، پس خودشناسی اولیه نشانه مطلوبی از نقطه نظر رشد خود ادراکی است. اما این فرضیه دیگری است که با نتایج تحقیقات تناقض دارد.
به مرور زمان وقتی کودکان به سن شش سالگی رسیدند، آنهایی که خیلی سریع به خودشناسی رسیده بودند، کمتر مایل بودند تا تصور مثبتی از دیگران داشته باشند تا آنهایی که خیلی دیرتر به خودشناسی رسیده بودند. پیدایش سریع خودشناسی نمی تواند به عنوان یک علامت و نشانه مثبت در نظر گرفته شود تاجایی که البته به رشد شخصیت مربوط می شود.

خودآگاهی و خود انگاره


وقتی یک دختر هجده ماهه به آیینه نگاه می کند و لکه قرمزی را که روی بینی اش گذاشته شده، لمس می کند، می توان این طور استنباط کرد، دختر بچه می داند که به صورت خودش در آیینه نگاه می کند و این که او می داند صورت فعلی اش با صورت واقعی اش، تفاوت دارد. بنابراین، او بیان می کند که او چه کسی است و از وجود خودش آگاه است. با این وجود، چنین نمایش خودآگاهی چیزی درباره این که دختر چه فکری درباره خودش می کند، به ما نمی گوید، و چیزی درباره این که چه درک یا مفهومی از خود دارد به ما ارائه نمی دهد. برای پی بردن و آگاهی از این امر، باید صبر کنیم تا موقعی که رشد کند و بزرگ شود و بتواند درباره خودش حرف بزند.

از برون به درون

خود انگاره در دوران کودکی


تحقیقات درباره خودانگاره کودکی، یک روند رشدی وتکاملی را مشخص می کند تا آنجایی که تمرکز پاسخهایشان، به تدریج از توصیف خصوصیات برونی به توصیف ویژگیها،صفات و

221


خصوصیات درونی تغییر می یابد. کودکان در سنین پیش دبستانی " 1 ". (3 تا 5 سالگی) به پرسشهای راجع به خودانگاره شان با گفتن نام، جنس، سن و آدرسشان پاسخ می دهند. وقتی ترغیب بشوند که بیشتر صحبت کنند، اغلب جملاتی در مورد خانواده شان،حیوانات اهلی و سایر چیزهای با ارزش خودشان، خصوصیات جسمانی نظیر ساختمان بدنی، مو، رنگ چشم، چه چیزی برایشان خوب است و از چه چیزی لذت می برند را نیز اضافه می کنند.
توضیح در مورد آنچه کودک از انجامش لذت می برد، حاکی از یک حالت باطنی و درونی است. و توضیح های اضافی در مورد احساسها، گرایشها و عقایدی است که بیشتر به عنوان فعالیتهای فردی از کودکی تا نوجوانی شایع می شود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)